جک های خنده دار

ساخت وبلاگ
فواید عضویت در خبرنامه ما را اینجا بخوانید

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه…
حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون

 

اووووف ..! مــــای گـــاد!
من خیلی هَـــپی ام!
چطوری مای فرندِ من! کلی میست کرده بودم!
خدارو تنکس،همه چی اوکیه!!
وااای دَدی و مامی رو ببین!
وااااوووو تهران چقدر چینج شده!
قبلانا این میدون اونور نبود؟
آآآآخ آی لااااااو کبابِ ایرووونی با تومیتو!
ساری شما به تومیتو چی میگین ؟!
پسر خالم در بازگشت از سفر سه روزه ازانگلیس

نقطه پنالتی رو میبینیم که در محوطه جریمه قرار گرفته !

غیبگویی استاد خیابانی

هیچوقت حرفایی رو که مردم موقع عصبانیت بهت می زنن فراموش نکن
چون حقیقته !!

فیلسوف جلیل القدری می فرمایند:
دانی کف دست از چه بی موست؟
زیرا کف دست مو ندارد…

شعر جدید یاس در مورد امتحانات:
از چی بگم برات ؟
انتظار داری چه چیزی از جیب من در آد ؟
جز یه کاغذ سفید پاره ؟
خب آره رفیق تقلب توشه ولی باخودکار سفید ! …
تو هم مثل منی کم درد نداری ، درد اصلیت اینه که علاقه ای به درس نداری .
من کسی نیستم با این امتحانا دردم بگیره ولی این نمره ها رو کی میخواد گردن بگیره

دو رفیق در رستورانی نشسته بودند.
اولی با همان لقمه ی اول فلفلی خورد و اشکش درآمد.
رفیقش گفت چی شد؟ چرا گریه می کنی؟
او از شیطنت نگفت فلفل تند بوده تا دوستش نیز گر بگیرد لذا گفت : هیچی یاد داداشم افتادم که اعدامش کردن.
دومی همدردی کرد و او هم لقمه ای با فلفل در دهان گذاشت و اشک او هم در آمد.
اولی بهش گفت چی شد؟ تو چرا گریه می کنی؟
دومی گفت : گریه ام گرفته که چرا بجای داداشت، احمقی دروغگو مثل تو رو اعدام نکردن

یه روز استادمون برگه های میان ترم تصحیح شده رو آورده بود تا به بچه هابده، بعد از توزیع اوراق به بچه ها، استاد میگه : این کیه اسمشو بالا برگشننوشته؟! خیر سرش ۱۶ هم شده
هیشکی جواب نمیده! ۲ دقه بعد میگه دست خطشم شبیه خودمه؟!!! اِ این که کلید سؤالاست که!!!!”
استاد برگه ی کلید سؤالات رو هم تصحیح کرده بود به خودش ۱۶ داده بود!

شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد!! خواستگار و قیافه می خواد که تو نداری!

 

غضنفر یخچال میخره ، زنش میگه : پس آنتنش کو ؟
میگه : مگه کولره که آنتن داشته باشه ؟؟؟

موقع خواب مامانم به بابام گفت اون گوشی منو میدی.
بابام : گوشیت رو کجا گذاشتی ؟
مامانم : بالا سرت !
بابام : خوب چرا بالا سر خودت نذاشتی ؟
مامانم : آخه میگن امواجش سرطانزاست !
یعنی عشقه که میچکه !!!

در کلاس درس استاد دانشگاه خطاب به یکی از دانشجویان میگه انواع استرس رو توضیح بده و استرس واقعی کدومه
دانشجو میگه دختر زیبائی رو کنار خیابان سوار میکنی.  اما دختره کمی بعد توی ماشینت غش می کنه.  مجبور می شی اونو به بیمارستان برسونی. در این لحظه دچاراسترس آنهم از نوع ساده‌ میشی!

در بیمارستان به شما می گن که این خانم حامله هست و به تو تبریک میگن که بزودی پدر میشی. تو میگی اشتباه شده من پدر این بچه نیستم ولی دختر با ناله ای میگه چرا هستی. در اینجا مقدار استرس شما بیشتر میشه. آن هم از نوع هیجانی!

در خواست آزمایش دی.ان.ای می کنی. آزمایش انجام میشه و دکتر به شما میگه : دوست عزیز شما کاملا بیگناهی ، شما قدرت باروری ندارید و این مشکل شما کاملا قدیمی و بهتر بگویم مادرزادیه. خیال تو راحت میشه و سوار ماشینت میشی و میری. توی راه به سمت خونه ناگهان به یاد ۳ تا بچه ت میفتی …؟ و اینجاست که استرس واقعی شروع میشه!

مینی بوس و مرد مست :
مینی بوس پر از مسافر به سوی مقصد در حرکت بود ، یه مردی رو میبینن که تلو تلو میخورد و منتظر تاکسی بود رو میبینن.

فکر میکنن حالش بده وامیستن و مرد بیچاره رو سوار میکنن.

همینکه راه میافتن ، مرد مست به دور و ورش یه نیگاهی میکنه و میگه :

عقبی ها بی شرفن ، جلویی ها بی ناموسن ، سمت راستی ها بی همه چیزن و سمت چپی ها بی پدر و مادرن !

راننده مینی بوس شاکی میشه و همچین میکوبه روی ترمز که همه ی مسافرا روی همدیگه میافتند ! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرا میکشه بیرون و میگه: مردک اگه جرات داری یه بار دیگه بگو کی بی شرف و بی همه چیز و بی ناموس و بی پدر و مادره !

مسته با کمال خونسردی میگه : من از کجا بدونم ! … با اون ترمزی که تو کردی ، همه قاطی شدند !

یه عنکبوت قرص اکس میخوره تا صبح گلیم میبافه

چراغعلی دندونش درد میکرده میره دکتر میگه:همه رو بکش بجز اونی که درد میکنه !!
دکتر میپرسه چرا؟
میگه:بذار مثل سگ تنها بمونه !!

ﺍﺯﺷﻨﯿﺪﻥ”ﻋﺰﯾﺰﻡ”!
ﺩﺭﺻﺤﺒﺘﻬﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺫﻭﻕ ﻧﮑﻨﯿﻦ
ﺑﻪ ﻋﻄﺴﻪﯼ ﮔﺮﺑﻪﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺭﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻥ!!

به پشه می گن : چرا زمستون پیداتون نیست ؟؟؟ می گه : نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه.!!

 

چراغعلی رفت بالای کوه گفت خدایا به مو زینه نیدی…پیل نیدی…هونه نیدی…کار نیدی… یهو از کوه پرت شد پایین داد زد خدایا خو نیدی که نیدی پ سی چه هل ادی؟

 

سگه داشت قندهاى چراغعلی رومیخورد.چراغعلی میگه چخه.سگه پارس میکنه.چراغعلی میترسه میگه بووم سی خوت ایگم دندونات خراب ایبون!

بچه چراغعلی: بوه نقاشیم خوه؟
بو:بوه چه کشیدی؟
بچه:یه گا داره علف اخوره!
بو: په کنه علف؟
بچه:گا خردس!
بو:په گا کجنه؟
بچه:علفه خرد و ره.!

چراغعلی میره سلمونی موهاشو کوتاه کنه تموم که میشه به سلمونی میگه : قینت درد نکنه! سلمونی میگه : سیچه قینم؟چراغعلی میگه چون خیلی قشنگ ریدی منس!

چراغعلی با نامزدش میره پیک نیک دختره با عشوه میگه بریم لای بوته ها. ..؟ چراغعلی میگه بریم موهم گیم ایا!

جاسم به چراغعلی میگه عمو چراغعلی نبینمت غمگین! چراغعلی میگه حالا که دیدی بیو گیمه بخور!

کره بز بیو بینوم تو کر کینی.
اوج صمیمیت و محبت چراغعلی هنگام برخورد با کودکان فامیل جهت شناسایی آنان

چراغعلی میره دزدی هیچی پیدا نمیکنه ، صاحب خونه رو از خواب بیدار میکنه میگه : مو داروم ایروم ،ولی ریدوم منه خوتو زندگیت

 

اس ام اس چراغعلی به نامزدش: شنیده بودم زیبا رویان وفا ندارن ،په بد پکو پوز تو چته!

یه آقایی چراغعلی رو نصیحت میکرد که نظافتو رعایت کنید.
مثلا گربه با وجودیکه حیوونه بعد از دسشویی خودشو با زبونش پاک میکنه!
چراغعلی میگه:خو اقا ما هم عقلمون ایرسه اما زبونمون به قینمون نیرسه!

هرگز کسی را مسخره نکنید , شاید او از شما مسخره تر باشد…(حدیثی از چراغعلی)

فرشته مرگ بر بالین  جاسم آمد … گفت : مرگت فرا رسیده و آخرین آرزویت را بگو جاسم  گفت : جماعت شهر چراغعلی را از روی زمین محو کن. فرشته گفت : گی خردی !

چراغعلی به دیوار تکیه میده میگه خدایا یا حاجتمو بده یا منو بکش .یدفعه دیوار میخواد بریزه میگه سه سی کشتن چه زرنگه!

چراغعلی با دو تا از دوستاش داشتن صحبت میکردند.
اولی‌ میگه: پدر من آدم بسیار مهمیه.
بهش میگن، مگه پدرت چکار هست؟
میگه:رییس جمهور. هر قانونی بخواد گذشته بشه،با اجازه اونه.
دومی‌ میگه: پدر تو کاری نیست، پدر من نمایند مجلسه…تا پدر من رای نده، عمران قانون پدر تو تصویب نمی‌شه.
چراغعلی میگه: بووهاتون جلو بوو مو هیچی‌ نیدن!
اون دوتا میگن: مگه پدرتون چکار هست؟
چراغعلی میگه: مو بووم پاسبونه…..جلو خیابون اوایسه، پونصدی اگره،ایشاشه منه قانونی که بووتون نهادن.

چراغعلی تو جنگ کشته میشه, از مادرش میپرسن خاطره ای ازش داری؟

میگه :آره , خیلی شجاع بود , وقتی داشت می رفت جنگ بهش گفتم نرو.  گفت : تو گوه نخور

 

چراغعلی رفت خوستگاری استکان چای رو که برداشت عروس گوزید چراغعلی بهش گفت : خوته سفت بگر! اخوم قند ور دارم

یه روز یه تهرانی می خواست چراغعلی رو سرکار بذاره میگه
عمو چراغعلی اون مورچه رو میبینی سر او کوه… میگه : کویه کی؟ هو که تیاس وازه یا هو که تیاسه بسته..

ایران جک...
ما را در سایت ایران جک دنبال می کنید

برچسب : جک خنده دار,جوک بی تربیتی,جوک با ادبی,جک باادبی,جک بادابی,جک بی ادبی, نویسنده : محمد قاسمی irangok بازدید : 2513 تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392 ساعت: 19:42

لینک دوستان

نظر سنجی

شما کدام خواننده را از همه بیشتر دوست دارید؟

خبرنامه